شنبه, 01 اردیبهشت,1403 |

چشم قدمگاه شد

فاطمه را مژده ی فصل بهاران رسید

پنجره را باز کن،معنی باران رسید

 

عشق طربناک شد،خانه مهیای نور

از سفر آسمان شادی مهمان رسید

 

غصّه اگر مانده تا بر دل زهرا زند

مهر وزیدن گرفت،غصّه به پایان رسید

 

او پسر اول و جان پیمبر در اوست

زاده ی پیغمبران گو که به کنعان رسید

 

مورتر از مور من،خارتر از خار من!

چشم،قدمگاه شد تا که سلیمان رسید

 

شهر چراغانیِ آمدن گل شده است

قرعه ی آوارگی هم به زمستان رسید

 

پنجره را باز کن،بوی جهان تازه شد

عطر نسیم از بهشت تا به گلستان رسید

 

صلی الله علیک یا کریم اهل البیت


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

23 اردیبهشت 1399 793 0 5

خادمه ی عشق

دل به محمّد سپرد تا که قرارش شود

فصل خزان بود شهر، خواست بهارش شود

 

آتش مهری نبود در دل او پیش از آن

عشق محمّد وزید تا که دچارش شود

 

چشم محمّد سرود غربت اسلام را

با همه ی هستی اش خواست که یارش شود

 

باغ گلی ناب را عطر محمّد سرود

پس غزلی ناب خواند،بلکه هزارش شود

 

در همه ی عمر او خادمه ی عشق بود

عاشق این بود:او شمع مزارش شود

 

السلام علیک یا ام المومنین


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

17 اردیبهشت 1399 782 0

پایان زمستان

حالا که زمین مرده تو بارانش باش

پوسیده دل غنچه،تو گلدانش باش

 

پایان زمستان جهانم هستی

ای گل!تو بیا فصل بهارانش باش

 

دنیای مرا درد به خود پیچیده

داروی شفابخش،تو درمانش باش

 

لبخند هم از چشم جهانم رفته

ای مهر!به چهره لب خندانش باش

 

دنیا که به دست آدمی در هم ریخت

آرام نگاهی کن و سامانش باش

 

انسان به خودش آمده،برگردد باز

ای معجزه ی دوباره مهمانش باش

 

اللهم عجّل لولیک الفرج

 

 


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

21 فروردین 1399 799 0 5

ای شهید آسمانی،ای بهشت پرکشیده

خوش به حال شهر کرمان مردمانی چون تو دارد

بر فراز دست هایش آسمانی چون تو دارد

 

خوش به حال مادران که پای عهد خویش ماندند

خانه ای که ساده امّا...سایبانی چون تو دارد

 

خوش به حال کوچه ها و جاده ها و شهر ها که...

نقشی از یاد نگاه مهربانی چون تو دارد

 

خوش به حال جبهه ها و روز جنگ و شام صلحت!

خوش به حال سنگری که دیده بانی چون تو دارد

 

باغبان غنچه بودی لاله ای گر داغ می شد

خوش به حال غنچه ای که باغبانی چون تو دارد

 

ای شهید آسمانی!ای بهشت پرکشیده

خوش به حال جنّتی که بوستانی چون تو دارد

 

به بهانه تولد حاج قاسم سلیمانی


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

21 اسفند 1398 908 0

یک روز از دست شهیدت جام می گیرم

این روزها با یادتان آرام می گیرم

از نامتان وقتی خدا را وام می گیرم

 

وقتی همیشه تلخ بوده کام دنیامان

از شهد شیرین شهادت کام می گیرم

 

من پیش از این ها مرده ام ای زنده ی عاشق

یک بار از دست شهیدت جام می گیرم

 

آری به چشمت ای شهید امیدها دارم 

از صاحب اسمت دلی گمنام می گیرم

 

بر خاک قبرستان که نه! یک روز جان من

توی گلستان شهید آرام می گیرم

 

پیشکش شهید حسین خرازی


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

13 اسفند 1398 839 0

تقدیم به شهدای حادثه تروریستی زاهدان/زمستان ۹۷

 

با اشک راهی می کنم داروندارم را

وقتی که دنیا می برد ایل و تبارم را

 

بعد از تو دنیا جای ماندن نیست، می دانی

لبریز کردی کاسه ی صبر و قرارم را

 

هرم نفس های تو کو؟!می سوزم از سرما

فصل زمستان می برد با خود بهارم را

 

دنیا که کوچک دید خود را در نگاه تو

با چشم زخمش تار کرده روزگارم را

 

از من نگیری دست زیبای دعایت را؟!

از جانمازم سجده ی شب زنده دارم را

 

خاک وطن این بار در آغوش تو خوابید

بیدار کرده ریشه هایت برگ و بارم را

 

آرام می گیری پس از این لاله ی شاعر

آرام کن این شعر های داغدارم را


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

28 بهمن 1398 743 0

غصّه داریم ولی صاعقه ای در راهیم

 

آسمانی شده ای،بس که کبوتر شده ای

بال در بال شهیدانی واختر شده ای

 

لاله،داغی به دلت بود که آرام گرفت

آه از داغ دل ما که تو پرپر شده ای

 

زشت رو،سنگ به آئینه ات انداخت و گفت:

((کاش کمتر بشوی)) چند برابر شده ای

 

آسمان ای که دلت تنگ سلیمانی بود

مُلک خود را بنگر،ملک معطّر شده ای

 

خانه ات نذر غم مادر سادات،شهید

هان!عجب نیست اگر وارث کوثر شده ای

 

وارث روضه ی دلدار شدی،قاسم جان

وارث دست علمدار شدی،قاسم جان

 

بنویسید که خورشید محرّم تابید

عالم افروز شده،گر چه که باغم تابید

 

گر چه اندوه مرا رود پریشان کرده است

راهی کربُ بلا_قدس سلیمان کرده است

 

برسانید به کفتار:((سحر نزدیک است))

ای گرفتار شب تار!سحر نزدیک است

 

برسانید که ما خون تو را می طلبیم

ما نه ایران که عراقیم و فلسطین،حلبیم

 

ببنویسید که جان،ملک سلیمانی هاست

بهراسید جهان،ملک سلیمانی هاست

 

غصه داریم ولی صاعقه ای در راهیم

آسمانیم ولی در قُرق آن ماهیم

 

چشمه ی خون تو می جوشد و می ماند عشق

آیه ی فتح قریب است که می خواند عشق

 

#انتقام سخت

 


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

23 بهمن 1398 825 0

پیشکش مادرم حضرت زهرا سلام الله علیه

 

برخیز زهرا تا علی از پا نیوفتد

عرش خدا بر دامن صحرا نیوفتد

 

قبله نمای خانه ی اهل خدائی

بعد از تو کعبه بی کس و تنها نیوفتد؟!

 

ای چشم های تو جهانی را نمایان

در چشم هایت غربت مولا نیوفتد!

 

مردی که خود ماوای آدم هاست ای کاش

بعد از تو کنج خانه بی ماوا نیوفتد

 

برخیز ای دریای موّاج و خروشان

تا صخرهاز چشمان دریاها نیوفتد

 

باران من!باید بباری بیشتر تا...

سوز عطش برحنجر صحرا نیوفتد

 

یا خواهری از تل به روی خاک تبدار

یا دختری در پای سر از پا نیوفتد


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

30 دی 1398 730 0

دندان نی نی

 

داداش کوچیک من خوشگل و خندون شده

باید بگیریم یه جشن صاحب دندون شده

 

دستاش چه نرمه خدا!چشماش شبیه منه

هف ماهه که اومده تو خونه مهمون شده

 

قندارو برمی داره تو دهنش می ذاره

چه بامزه می خوره!عاشق قندون شده

 

چاردست و پا میدوه می ره سراغ جوجه

جوجه نوکش می زنه می گه:((چه شیطون شده؟!))

 

دندون که در میاره گوله ی آتیش می شه

کلش چه داغه نی نی!حسابی گریون شده

 

مامان می گه بچه ها گلای خونمونن

با اینحساب خونمون شبیه گلدون شده!


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

07 دی 1398 850 0 3

به بهانه سالروز شهادت محمد علی شاهمرادی

 

می آید و امداد غیبی در رکابش

فرمانده ای که خود تمام یک سپاه است

 

با چفیه بر گردن ، غبار جنگ بر روی

آئینه دار مرز حبّ و بغض و آه است

 

می ترسد از او ترس در میدان آتش

خمپاره های مرگ خود این را گواه است

 

آرام می گیرد دل سربازهایش

چون شیر شب های شلمچه مرد راه است

 

ظهر است و وقت بوسه بر درگاه معشوق

اصلا میان جنگ جای سجده گاه است

 

می گفت:((من تاریکی شب های تارم

جا مانده ام،تنها دلیل آن گناه است))

 

در کربلای پنج هم جانانه جنگید

یعنی همیشه کربلا در پیش راه است

 

وقتی شهادت بال پرواز است تا حق

هر کوچه با نام شهیدان قبله گاه است

 

 


بتول محمدی | دوره هفتم آفتابگردان ها

03 دی 1398 789 0 5
صفحه 1 از 2ابتدا   [1]  2  انتها