جمعه, 10 فروردین,1403 |

ترانه ای تقدیم به همسر شهید مدافع حرم محمدجواد حسن زاده


دوتا تنگ آوردی توی این خونه 
دوتا ماهی داشتیم یه روز، یادته؟
تو ‌گلدونا رو آب می‌دادی و من 
قناریا رو دون؛ هنوز یادته؟

 

یه روز گفتی: "تنهات می‌ذارم ببخش!
دیگه دنیا واسم همیشه شبه 
باید شاه‌رگم رو بذارم وسط 
آخه صحبت حرمت زینبه"

 

بهت گفتم: "اون پرچمی هستی که 
پیِ بادای بی‌هدف نیستی 
جلو زورگویی و گردن‌کشی 
قسم می‌خورم بی‌طرف نیستی"

 

حالا چند ماهه واسه دیدنت 
باید هر دفه دق کنم جاده رو 
برا تنها بودن با تو، خوب من!
نمیشه قرق کرد امامزاده رو

 

همه‌ش فاطمه خوابتو می بینه 
به قرآن دیگه دوری واسش بسه
بیا یک دفه دیکته واسه‌ش بگو 
یه بارم تو باهاش برو مدرسه

 

هنوز خنده‌تو یادمه وقتی که 
بهت گفته بودم مسافر داریم 
چجوری واسش از تو باید بگم 
تو جاده حالا سه تا زائر داریم

 

الان دوست دارم بشینم برات
دوباره ببافم عرق‌چینتو 
الان دوست دارم بکوبی درو 
منم وا کنم بند پوتینتو

 

هنوزم کلیدامو گم می‌کنم 
هنوزم غذاها می‌سوزه عزیز 
بیا وقتی خسته‌م کنارم بشین 
بیا پاتو اصلا بذار روی میز

 

دو تا تنگ اینجاس، یه ماهی! میرم 
یه تنگو با ماهی عوض می‌کنم 
واسه اینکه تو خواب ببینم تو رو 
متکامو گاهی عوض می‌کنم

✍سعیده کرمانی


سعیده کرمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

23 تیر 1397 957 0 4.63