شنبه, 01 اردیبهشت,1403 |

دست خالی

دست خالی‌تر از مردِ کارگرِ همسایه

آستین‌ پدر بود

بعد از جنگ

 

#کارگر

#جانباز


سیده مریم اسدالهی | دوره پنجم آفتابگردان ها

13 اردیبهشت 1396 1506 1 5

روز شهید

 

خانه به خانه

شهر را می‌شناسند

با پلاک‌هایی 

که از جوانانش به جا مانده


سیده مریم اسدالهی | دوره پنجم آفتابگردان ها

22 اسفند 1395 1175 0 5

شعر بداهه دختران آفتابگردان، دوره پنجم

بداهه گروه #آيينه_گردانها به مناسب ميلاد با سعادت عقيله بنی هاشم، حضرت زينب كبری سلام‌الله‌عليها



«زینب به دنیا آمد و شد زینت بابا»



یک آسمان باران رحمت کوله بارش بود
یک شهر زیر گام های استوارش بود

آمد به دنیا او که نام دیگرش صبر است
نه، صبر هم مبهوت قلب بردبارش بود

او روشنی بخش جهان بود و در این عالم
خورشید بود و کهکشان ها در مدارش بود

وقتی که روی فرش خاکی گام بر می داشت
چشمان آبی فلک، محو وقارش بود

کی چشم نامحرم به روی ماه او افتاد؟!
وقتی همیشه یک فرشته پرده دارش بود

از نسل آب و آینه، از نسل باران بود
دریا به دریا رود حتی بی قرارش بود

پرهیزكار و مهربان و با وقار و پاک
این گوشه ای از وصف های بی شمارش بود

گنجینه ی نور و حقیقت، دانش و عرفان
در یک کلام آیینه ی پروردگارش بود

او آیه ای از کوثر و طاها و یاسین است
تفسیر ناس و قدر هم در اختیارش بود

استاد علم و فضل و قرآن و معارف شد
هر کس که زینب لحظه ای آموزگارش بود

در غیرت و بی باکی و در عفت و پاکی
او یا علی میگفت و یا زهرا شعارش بود

در صورت و در سیرت او مرتضی پیداست
چون زینب از هر جنبه ای آیینه دارش بود

با هر کلامش ضربه ای بر جان باطل زد
دخت علی، میراث دار ذوالفقارش بود

از هيچ گرگی در بيابان ها نمي ترسید
هرکس که شیری مثل زینب در كنارش بود

از وصف نسل پاک پیغمبر همین بس که
یک شیرزن مانند زینب افتخارش بود

هرگز کسی مانند زینب اینچنین داده ست
در راه دین هر آنکه را دار و ندارش بود؟

امروز با جانش نگهبان حريم اوست
هركس كه از عمق وجودش جان نثارش بود

پاداش صبرش را حضوری سبز خواهد داد
«مردی» که او از ابتدا در «انتظار»ش بود

#زهرا_هدایتی
#عاطفه_جوشقانیان
#مهشید_مصلحت_جو
#عفت_نظری
#فاطمه_عارف_نژاد
#سایه_رحیمیان_نعیم
#زهرا_امیری
#سیده_مریم_اسدالهی


#دوره_پنجم_آفتابگردانها

 

#عیدتان_عید_باد!

 

 


سیده مریم اسدالهی | دوره پنجم آفتابگردان ها

15 بهمن 1395 1114 1 5

برگرد!...

لرزید بنای شانه از این آتش

ای کاش که یک نشانه، از این آتش...

برخیز! کبوترانه از این آوار

برگرد! سیاوشانه از این آتش

 


سیده مریم اسدالهی | دوره پنجم آفتابگردان ها

03 بهمن 1395 1875 0 4

شعر بداهه دختران آفتابگردان دوره پنجم «تقدیم به کودکان غزه»

 

شعر بداهه دختران #آفتابگردان_دوره_پنجم

(به مناسبت بیست و نهم دی ماه: روز غزه، تقدیم به کودکان غزه)



بغض زمین شکست، دل آسمان گرفت

غوغای غزه در غزلی تازه جان گرفت


روزی که پای کفر و ستم باز شد به شهر

سرو سترگ باغچه رنگ خزان گرفت


دست سیاه ظلم به گهواره ها رسید

دست سیاه ظلم گل از باغبان گرفت


زیتون رنج های وطن را شبی سیاه

از باغ های شهر، تبر ناگهان گرفت


آتش دوید در وسط کوچه های شهر

خواب از نگاه غم زده ی کودکان گرفت


قلب تمام مدرسه ها تیر می کشید

از مادران غزه ولی امتحان گرفت


دنیا! نبر ز یاد که خمپاره های کور

امنیت و قرار تو را بی امان گرفت


این شهر، شهر خون و حماسه ست بی گمان،

از صبر او، امید، دوباره توان گرفت


تیرش به سنگ خورد به هرجا نشانه رفت

دشمن کمین گرفت وَ غزه کمان گرفت


نوزادهایشان همه مردان جنگی اند

هرچند قوم ابتر از آنها جوان گرفت


با رمز اتحاد فقط می توان گذشت

«زین فتنه ها که دامن آخر زمان گرفت»


پیغاممان به گوش جهان می رسد، نترس

طوفان اگر که قاصدک از بوستان گرفت


غزه! قسم به باور بیت المقدست

یک روز انتقام تو را می توان گرفت!


#آیینه_گردانها:

#سیده_مریم_اسدالهی
#عظیمه_رئیسی_مهرآبادی
#زهرا_هدایتی
#مهشید_مصلحت_جو
#فاطمه_عارف_نژاد

 

 


سیده مریم اسدالهی | دوره پنجم آفتابگردان ها

29 دی 1395 1489 2 4.4

مدافعان

گفتی که پیمبر کتابم باشم

چون ماه، مرید آفتابم باشم

رفتی که مدافع حرم باشی و من

ماندم که مدافع حجابم باشم


سیده مریم اسدالهی | دوره پنجم آفتابگردان ها

06 دی 1395 1398 1 5

شعر بداهه دختران آفتابگردان دوره پنجم

 

بداهه جمعی از آفتابگردانهای دوره پنجم (آیینه گردانها)، به مناسبت ولادت با سعادت نبی اکرم (ص)

 

 

فروغ قامت فرزانه اش كه پیدا شد
تمام عرش مزین به نام طاها شد

ستاره ها به حضورش رسيده صف در صف
و ماه خيره به او محو در تماشا شد

خراب شد همه ی کاخ های ظلم آن شب
زمین برای قدم های او مهیا شد

به یمن پا قدم او، خدای ابراهیم
شکست بتکده ها را و شرک رسوا شد

زمانه رخت سیاهی ز تن در آورد و
بهار واسطه شد، باز گل شکوفا شد

به باغ های جهان باد مژدگانی داد:
دوباره دوره ی سروی بلند بالا شد

رسید مهبط قرآن، مفسر ایمان
و آیه آیه ی «خلق عظیم» معنا شد

همان که آیه ی «والشمس» در جمالش داشت
رسید و آمدنش معنی «ضحاها» شد

كسی كه در وسط سرزمين خشك حجاز
به يمن پا قدم او بهشت برپا شد

تمام معنی رحمت در او خلاصه شده
به لطف اوست اگر چشمه ای گوارا شد

شبی به عرش خداوند رفت و بعد از آن
به جای هر قدمش یک ستاره پیدا شد

خيال روضه ندارم وگرنه ميگفتم
چه دردهای غريبی كه در دلش جا شد

عجب رسول امینی... چه ساحل امنی ...
که موج در طلبش غرق در تمنا شد

زدود از دل مردم غبار غفلت را
و لوح دل به کلامش دوباره مینا شد

نگاره های تفکر به دست اعجازِ
نگار من که به مکتب نرفت، زيبا شد

به شوق روی رسولی كه جان اديان بود
وجود زخمی دين جان گرفت و احيا شد

خبر بزرگ تر است از تحمل طاغوت:
كه چشم های «محمد(ص)» به اين جهان وا شد…

 

شاعران: سیده مریم اسدالهی، ریحانه ابوترابی، مینا شیرخان، زهرا هدایتی، مهشید مصلحت جو، عاطفه جوشقانیان، فاطمه عارف نژاد
 


سیده مریم اسدالهی | دوره پنجم آفتابگردان ها

26 آذر 1395 1538 0 4.8