جمعه, 31 فروردین,1403 |

خط پیشانی

آواره گی و بی سر و سامانی من

در آینه ها شرح پریشانی من

هر راه که رفتم و به تو ختم نشد

خطی شد و افتاد به پیشانی من

 

#زینب-زمانی


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

24 شهریور 1398 839 0 4.33

سیل

چشمان سیاه ابر  تا گریان شد

لبهای زمین از غم او خندان شد

پر بود دلش از همه ،بارید آنقدر

تا شهر به دست رودها ویران شد


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

10 فروردین 1398 1048 0 3.33

با تو پریدن...

نه، پای به سوی تو دویدن دارد

نه، بال برای پر کشیدن دارد

خود را به زمین و آسمان می کوبد

مرغی که سر با تو پریدن دارد

 

 


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

04 بهمن 1397 840 0 5

ماه

او آمده است تا دوباره برود

وقتش برسد ،به یک اشاره برود

نه!فکر نکن، در شب تو می ماند

ماه آمده است با ستاره برود


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

19 دی 1397 958 0 5

باد

از بند حیاط دامنی را ببرد

روزی دیگر پیرهنی را ببرد

تا اینکه درخت لخت پوشیده شود

می گشت که چادر زنی را ببرد


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

14 آذر 1397 921 0 5

سرما

سرما، سرما،سردی سوزان دارد

صد قطب در اندام تو جریان دارد

پاییز و بهار...نیست در رگ هایت

تقویم تنت فقط زمستان دارد


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

21 مهر 1397 1082 0 3

قلب من

او آمده است تا کفن را بخورد

تکه تکه کند بدن را، بخورد

دیوانه ترین قرن خود خواهد شد

آن مورچه ایی که قلب من را بخورد


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

06 مهر 1397 997 0 4.25

قافله حسین

بغضش ترکیده است و باران دارد

گویا به سرش هوای طوفان دارد

این ابر،که در رود شناور شده است

در قافله ی حسین جریان دارد

 

 


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

26 شهریور 1397 850 0 5

مورچه

دانه دانه به خانه خود می برد

ذره ذره زمان برایش می مرد

تا جمع شدند و خسته گی اش در رفت

جاروبرقی تمام آنها را خورد

 

زینب زمانی

شهریور 1397


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

16 شهریور 1397 1137 0 5

پدر

ای کاش که او برگ و برم را می دید

ای کاش که میوه ی ترم را می دید

ای کاش پدر بود و با چشم خودش

شیرینی خاص  دخترم را می دید

 

زینب زمانی


زینب زمانی | دوره هفتم آفتابگردان ها

11 مرداد 1397 1170 0 4.75
صفحه 1 از 2ابتدا   [1]  2  انتها