جمعه, 10 فروردین,1403 |

عشق چیست؟

| 1708 | 2

شعری از امید رهایی

لحظه ی خوردن تاریکی و نور است به هم

یا نگاه  دو نفر آدم کور است به هم

به فنا می کشد این رابطه ی قلابی

مثل دلبستگی ماهی و تور است به هم

چشم وا می کنی و زندگی شیرین را

می زند یک شبه یک شچشم که شور است به هم

رفتی و بیشتر از پیش به خاطر ماندی

این گره خوردن غیبت و حضور است به هم

سال ها بعد، شبی، سر زده، یک گوشه ی شهر،

"درد" بر خوردن ما حین عبور است به هم

(امید)

Article Rating | امتیاز: 4.67 با 3 رای


نظرات

رضا سهرابی

رضا سهرابی

14 اردیبهشت 1396 09:56 ب.ظ

چی متفاوت!!!:)

چی با کلاس!!!

خوب بود داوود جان:)

فقط این کلمه رو نفهمیدم،شاید هم اشتباه تایپیه: شچشم
.....

رفتی و بیشتر از پیش به خاطر ماندی
این گره خوردن غیبت و حضور است به هم

یه بیت خیلی وقت پیش شبیه این داشتم:
تو نبودی و دلم باز به فرمان تو بود
نام این شیوه ی نو چیست به جز استعمار؟


علی.

امیرمحمد عسکرکافی

امیرمحمد عسکرکافی

08 خرداد 1396 12:48 ب.ظ

سلام داوود جان
بدو اون اشتباه تایپی رو درست کن تا عالی بشه

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.