جمعه, 10 فروردین,1403 |

رضایم اوست

| 849 | 0

شعری از عفت نظری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پریشانم پی درمان دردم راه می افتم 
به یاد لحن فرزند رسول الله می افتم

 

همان لحنی که شیرین بود و لذت داشت تکرارش
دلم قرص  همان  وعده است یاد ماه می افتم

 

هزاران سکه ی دنیا  نمی ارزد به دیدارش
گدایش بودم از اول به پای شاه می افتم

 

که دستم را بگیرد ""بر سرم دستی کشد شاید
موجه گردم"(۱)و در صحن طوسی آه....می افتم

 

به من گفتند دیوانه پریدی یا که نه گفتم:
"رضایم "اوست روزی دست  خاطر خواه می افتم 

 

سپردم دست او آینده ام را چون که میدانم
به دست من اگر  باشد درون چاه می افتم 

 

#عفت_نظری

(۱)شیخ حسنعلی نخودکی می فرماید شب 23 ذی القعده شبی است که هیچ کسی از در خانه امام رضا علیه السلام دست خالی نمی رود،  علت آن هم این است که در عالم مکاشفه ای امام رضا علیه السلام را میبیند که در جای نشسته است و زواری را که دسته دسته به زیارت ایشان می آیند هرکدام به شکل یک حیوان هستند و ایشان در همانجا یک منبری گذاشته اند و زوار که وارد می شوند ایشان دستی بروی سرشان می کشند و چهره ها عوض می شود و به صورت موجه وارد حرم می شوند.

Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.