شنبه, 01 اردیبهشت,1403 |

تو کیستی؟

| 1273 | 0

شعری از الهام کرمی

طبع مرا دوباره غزل پوش می کنی

از دوردست شعر مرا گوش می کنی

دلخور شبیه خش خش پاییز، ساز را

هر شب دچار غربت چاووش می کنی 

وقت سماع و هو زدنت کل شهر را

با های و هوی یکسره، مدهوش می کنی

آه شبانه روز مرا مثل آینه

هر بار بی بهانه فراموش می کنی

با زهر هجر قلب مرا نیش می زنی

خون مرا چو شهد، سپس نوش می کنی

با یک اشاره همدم محزون شاخه را

بر هجر باد غصه قلمدوش می کنی

با رد پای گمشده ای فصل زرد را

با گام خویش و جاده هم آغوش می کنی

*******

ای آشنای دورِ ندیده، تو کیستی؟

این قدر خوب، حرف مرا گوش می کنی!

Article Rating | امتیاز: 3.08 با 25 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.