جمعه, 10 فروردین,1403 |

دختر

| 1112 | 0

شعری از زینب زمانی

رسیده فصل گل، شکر خدا برگ و بر آوردم

بهاری در وجودم تازه شد شعر تر آوردم

تنم از زندگی پر شد ، جوانه داد اندامم

و بعد از ماه ها از باغ خود یک دختر آوردم

چنان پر کرده از مهر خودش روز و شب من را

که ایمان بر فداکاری و مهر مادر آوردم

شبی که دخترم بیمار بود و ناله سر می داد

سر از چین و چروک صورت مادر در آوردم

خدا را شکر می گویم که بعد از سالها حسرت

از آن خشکی از آن بی برگ و باری ها بر آوردم

 

زینب زمانی

Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.