شعری از محمد صفری اقدم
رها کنید مرا بی حساب می گریم
منی که میشوم از غصه آب میگریم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را؟
سوال میکنی و در جواب میگریم
دعا دعا به دعا خواستم تو را هر شب
دعای من که نشد مستجاب..میگریم
غزل،قصیده..چه فرقی است وقت دلتنگی؟
که با شنیدن هر بیت ناب میگریم
شراب میخوری از التهاب میخندی
شراب میخورم از التهاب میگریم
چه حال زار و نزاری که در میانه شب
که در میانه شب...گرم خواب میگریم!