جمعه, 10 فروردین,1403 |

نقد مکتوب شعر فاطمه سوقندی

شاعر: فاطمه سوقندی

18 آذر 1396 14:08 | 0 نظر | 1051 بازدید | امتیاز: 2 با 72 رای

چمدانت که بسته شد ابری در سرم بی‌قرار می‌چرخید
پنجره باز کرد چشمم را، آسمان در بهار می‌چرخید
گفتی این راه، راه رفتنی است، با طلوعی دوباره می‌آیم
روی ساکی که توی مشتت بود عکس یک دسته سار می‌چرخید
استکان چای در خودش می‌ریخت، قند حل کرد بغض تلخش را
سینی از غصّه‌ پابه‌پا شد و هی استکان دسته‌دار می‌چرخید
چانه‌ام را گرفت بالاتر دست‌هایت که «غم نخور بانو!»
من پریشان و خسته در مشت سرد این روزگار می‌چرخید
پا شدی فرش خانه غمگین شد، تار و پودش گرفت پایت را
تا بمانی ترنج و خورشیدش دور تو چند بار می‌چرخید
پا شدی باد سمت پرده دوید، اعتراضش شکست گلدان را 
بین موهام مثل آشوبی ساکت و بی‌شعار می‌چرخید
در تماشای رفتنت آواز، گره بغض را به چنگ آورد
پشت سر، دختری ترانه شد و روی سیم سه‌تار می‌چرخید

نقد:
وزن بلند و کدر موجب شده قدری کلمات حشو در زبان به ضرورت وزن پیدا شوند؛ «این راه، راه رفتنی‌ است» می‌توانست به سادگی این باشد: «این راه رفتنی‌ست» و یا در مصراع «روی ساکی که توی مشتت بود» قدری ضعف تألیف هست. جا شدن تمام حجم ساک در مشت قابل تأمّل است و یا در مصراع بعد در همان بیت شاعر از چرخش عکس یک دسته سار سخن می‌گوید که در اصل، ارکان نحوی جابه‌جا شده‌اند و شاعر می‌خواسته بگوید چرخش یک دسته سار در عکس را بر روی ساک می‌بیند امّا اگر منظور شاعر در واقع همان چرخش عکس باشد اولاً تصویر عینی نیست و ثانیاً اگر در شعر هر اتّفاقی می‌تواند بیفتد به شرط شاعرانگی و زیبایی‌شناسی قابل انجام است. در بیشتر ابیات امّا تصویرسازی‌های زیبایی اتّفاق افتاده است. در یک بیت ماقبل پایان، عدم ارتباط منطقی وجود دارد، چون اگر اعتراض باد را باعث شکستن گلدان بدانیم، با قافیة ساکت و بی‌شعار، ذاتاً در تناقض معنایی قرار می‌گیرد.
 

ویدئوی مرتبط

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.